بیشتر مطالب این بلاگ درباره تاریخ، میراث فرهنگی، زبان، هنر و فرهنگ ایران است. توجه کنید که تا قبل از سال ۱۳۱۳ نام بین‌المللی کشور ایران Persia بود و کلمه ایران در زبانهای دیگر بکار نمی‌رفت. با ذکر این نکته مشخص می‌شود که کلمه Persian نشان‌دهنده ملیت ایرانی است و نه قومیت پارس (فارس). معادل انگلیسی قومیت پارس، Pars یا Fars است. در ترجمه پارسی به انگلیسی، ایران Persia، ایرانی Persian، و زبان پارسی Persian language ترجمه می‌شود. برای اطلاعات بیشتر مطالب این بلاگ به هر دو زبان را بخوانید.
پنجشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۴
مسعود میرزا ظل‌السلطان، نابودگر اصفهان
مسعود میرزا (ظل‌السلطان) پسر ناصرالدین شاه، حدود ۱۰۰ سال پیش حاکم اصفهان بود. در کنار ظلم‌های بسیاری که به مردم کرد، بسیاری از آثار باستانی اصفهان را هم کاملا نابود کرد. تعداد قصرها و باغ‌های تاریخی و زیبای اصفهان دهها بار بیشتر از آنچه امروز می‌بینیم بوده است، که همه آنها را به دستور ظل‌السلطان و در خیلی موارد در حضور خود او خراب کرده‌اند.
می‌خواهم چندتا از مطالب‌های بعدی را درباره فاجعه‌هائی که ظل‌السلطان انجام داده بنویسم. نه به خاطر اینکه غصه گذشته را بخوریم، نه. می‌نویسم تا گذشته خودمان را بشناسیم و از آن چیزی یادبگیریم که مفید برای آینده باشد.
تصمیم دارم با استفاده از گوگل هرچه مطلب می‌توانم در این باره پیدا کنم را با ذکر منبع بنویسم. به هر حال، اگر حوصله صبر کردن تا آن موقع را ندارید، خودتان این صفحه جستجوی ظل‌السلطان را ببینید.
مسعود میرزا (ظل‌السلطان) پسر ناصرالدین شاه، حدود ۱۰۰ سال پیش حاکم اصفهان بود. در کنار ظلم‌های بسیاری که به مردم کرد، بسیاری از آثار باستانی اصفهان را هم کاملا نابود کرد. تعداد قصرها و باغ‌های تاریخی و زیبای اصفهان دهها بار بیشتر از آنچه امروز می‌بینیم بوده است، که همه آنها را به دستور ظل‌السلطان و در خیلی موارد در حضور خود او خراب کرده‌اند.می‌خواهم چندتا از مطالب‌های بعدی را درباره فاجعه‌هائی که ظل‌السلطان انجام داده بنویسم. نه به خاطر اینکه غصه گذشته را بخوریم، نه. می‌نویسم تا گذشته خودمان را بشناسیم و از آن چیزی یادبگیریم که مفید برای آینده باشد.
تصمیم دارم با استفاده از گوگل هرچه مطلب می‌توانم در این باره پیدا کنم را با ذکر منبع بنویسم. به هر حال، اگر حوصله صبر کردن تا آن موقع را ندارید، خودتان این صفحه جستجوی ظل‌السلطان را ببینید.
برچسب‌ها: تاریخ, میراث فرهنگی
¶ ۱۲:۳۱:۰۰ قبل‌ازظهر
نظرات:
<< صفحهٔ اصلی
دکتر علی اکبر ولایتی مقاله‌ای با عنوان «نقش جهان، آیینه تمام نمای ایرانی» نوشته، که در دو شماره از روزنامه شرق (در صفحه جامعه) چاپ شده است. موضوع اصلی مقاله راجع به میدان نقش جهان اصفهان است، ولی مطالب جالبی هم راجع به میراث فرهنگی به تاراج رفته ایران دارد که خواندنش جالب است.
- متن کامل مقاله دکتر ولایتی: نقش جهان، آیینه تمام نمای ایرانی
- بخش اول مقاله در روزنامه شرق مورخ ۱۸ مرداد ۱۳۸۴ - ۹ اوت ۲۰۰۵
- بخش دوم مقاله در روزنامه شرق مورخ ۲۳ مرداد ۱۳۸۴ - ۱۴ اوت ۲۰۰۵
قسمتی از مقاله را اینجا کپی می‌کنم:
.... و [اگر] بست نشينى «شيخ محمدتقى نجفى اصفهانى» معروف به «آقانجفى» در «عالى قاپو» و مقابله «آقانورالله» و «آقاسيد جمال» با «ظل السلطان» در جهت جلوگيرى از تخريب بيشتر ميراث «صفويه» و «نقش جهان» نبود و... امروز از «ايران» جز يك ويرانه فرهنگى بر جاى نمانده بود!
نقل بخشى از كتاب خاطرات «حاج سياح» نمونه تلخ و دردناكى از سرگذشت ميراث فرهنگى ما را در مانحن فى نشان مى دهد:
(شبى ظل السلطان، آقا و بنده را به مجلس استماع ذكر مصيبت و صرف شام دعوت كرد. جمعى از علما و طلاب حاضر بودند، حاجى سيدجعفر و شيخ محمدتقى معروف به آقانجفى هم حضور داشتند بعد از صرف غذا هر يك از طلاب را يك اشرفى داده روانه كردند. آقاى سيدجمال فرمود: «حضرت والا! طالبم مجلسى شما را در خلوت ملاقات كنم» او گفت: «من همه وقت براى ملاقات شما حاضرم» پس فردا كالسكه فرستادند و من ترتيبى دادم كه آقا با ظل السلطان تنها صحبت كنند و من مجبور نشوم گفته هاى ظل السلطان را تصديق كنم و بر هر گفته اى صحه بگذارم. آقا را بردند. آقا سيدجمال الدين وقتى از ملاقات ظل السلطان برگشت گفت: «من از ظل السلطان نااميد نشدم، زيرا وقتى مرا ديد گفت: «براى چه، وقت ملاقات خواستيد؟» گفتم: «حقيقت اينكه مى خواستم به شما عتاب كنم در خصوص اينكه در اروپا و چين و هند و ساير ممالك، آثار قديمه را با كمال دقت حفظ و تعمير مى كنند و براى افتخار به واردين تماشا مى دهند. شما را چگونه دل رخصت داد كه آثار دودمان محترمى مثل سلاطين صفويه را اين طور به خاك پست كرديد؟» آهى كشيده گفت: «افسوس كه پسر پادشاهم و آزادى ندارم!» سپس به وليخان گفت جعبه اسناد را آورده چندين حكم موكد شاه را براى خرابى يادگاران صفويه ارائه كرد. گفتم: «باز شما پسر شاه بوديد مى توانستيد توسط كنيد.» پس كاغذهاى چند از شاه سراپا فحش به سلاطين صفويه ارائه كرده گفت: «اينها جواب توسط من است! باز اين مساجد چون در دست علما است سالم مانده و اين عالى قاپو و ميدان را به زور نگاه داشته ام و اين سربازها را منظم كرده ام، همه خلاف ميل پادشاه است. او مى خواهد كسان و خادمان همه نادان و خر باشند مثل مليجك پسر ميرزامحمد...».»).۱
پى نوشت ها:
۱ _ خاطرات حاج سياح يا دوره خوف و وحشت، تصحيح سيف الله گلكار، تهران، ۱۳۴۶ ش، ص ۲۹۳_۲۹۲.
ارسال یک نظر
- متن کامل مقاله دکتر ولایتی: نقش جهان، آیینه تمام نمای ایرانی
- بخش اول مقاله در روزنامه شرق مورخ ۱۸ مرداد ۱۳۸۴ - ۹ اوت ۲۰۰۵
- بخش دوم مقاله در روزنامه شرق مورخ ۲۳ مرداد ۱۳۸۴ - ۱۴ اوت ۲۰۰۵
قسمتی از مقاله را اینجا کپی می‌کنم:
.... و [اگر] بست نشينى «شيخ محمدتقى نجفى اصفهانى» معروف به «آقانجفى» در «عالى قاپو» و مقابله «آقانورالله» و «آقاسيد جمال» با «ظل السلطان» در جهت جلوگيرى از تخريب بيشتر ميراث «صفويه» و «نقش جهان» نبود و... امروز از «ايران» جز يك ويرانه فرهنگى بر جاى نمانده بود!
نقل بخشى از كتاب خاطرات «حاج سياح» نمونه تلخ و دردناكى از سرگذشت ميراث فرهنگى ما را در مانحن فى نشان مى دهد:
(شبى ظل السلطان، آقا و بنده را به مجلس استماع ذكر مصيبت و صرف شام دعوت كرد. جمعى از علما و طلاب حاضر بودند، حاجى سيدجعفر و شيخ محمدتقى معروف به آقانجفى هم حضور داشتند بعد از صرف غذا هر يك از طلاب را يك اشرفى داده روانه كردند. آقاى سيدجمال فرمود: «حضرت والا! طالبم مجلسى شما را در خلوت ملاقات كنم» او گفت: «من همه وقت براى ملاقات شما حاضرم» پس فردا كالسكه فرستادند و من ترتيبى دادم كه آقا با ظل السلطان تنها صحبت كنند و من مجبور نشوم گفته هاى ظل السلطان را تصديق كنم و بر هر گفته اى صحه بگذارم. آقا را بردند. آقا سيدجمال الدين وقتى از ملاقات ظل السلطان برگشت گفت: «من از ظل السلطان نااميد نشدم، زيرا وقتى مرا ديد گفت: «براى چه، وقت ملاقات خواستيد؟» گفتم: «حقيقت اينكه مى خواستم به شما عتاب كنم در خصوص اينكه در اروپا و چين و هند و ساير ممالك، آثار قديمه را با كمال دقت حفظ و تعمير مى كنند و براى افتخار به واردين تماشا مى دهند. شما را چگونه دل رخصت داد كه آثار دودمان محترمى مثل سلاطين صفويه را اين طور به خاك پست كرديد؟» آهى كشيده گفت: «افسوس كه پسر پادشاهم و آزادى ندارم!» سپس به وليخان گفت جعبه اسناد را آورده چندين حكم موكد شاه را براى خرابى يادگاران صفويه ارائه كرد. گفتم: «باز شما پسر شاه بوديد مى توانستيد توسط كنيد.» پس كاغذهاى چند از شاه سراپا فحش به سلاطين صفويه ارائه كرده گفت: «اينها جواب توسط من است! باز اين مساجد چون در دست علما است سالم مانده و اين عالى قاپو و ميدان را به زور نگاه داشته ام و اين سربازها را منظم كرده ام، همه خلاف ميل پادشاه است. او مى خواهد كسان و خادمان همه نادان و خر باشند مثل مليجك پسر ميرزامحمد...».»).۱
پى نوشت ها:
۱ _ خاطرات حاج سياح يا دوره خوف و وحشت، تصحيح سيف الله گلكار، تهران، ۱۳۴۶ ش، ص ۲۹۳_۲۹۲.
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی
