بیشتر مطالب این بلاگ درباره تاریخ، میراث فرهنگی، زبان، هنر و فرهنگ ایران است. توجه کنید که تا قبل از سال ۱۳۱۳ نام بینالمللی کشور ایران Persia بود و کلمه ایران در زبانهای دیگر بکار نمیرفت. با ذکر این نکته مشخص میشود که کلمه Persian نشاندهنده ملیت ایرانی است و نه قومیت پارس (فارس). معادل انگلیسی قومیت پارس، Pars یا Fars است. در ترجمه پارسی به انگلیسی، ایران Persia، ایرانی Persian، و زبان پارسی Persian language ترجمه میشود. برای اطلاعات بیشتر مطالب این بلاگ به هر دو زبان را بخوانید.
نیایش
دستی افشان، تا ز سرانگشتانت صد قطره چكد،
هر قطره شود خورشیدی
باشد كه به صد سوزن نور
شب ما را بكند روزن روزن.
ما بیتاب، و نیایش بیرنگ .
از مهرت لبخندی كن، بنشان بر لب ما
باشد كه سرودی خیزد در خور نیوشیدن تو.
ما هسته پنهان تماشاییم.
ز تجلی ابری كن، بفرست، كه ببارد بر سر ما
باشد كه به شوری بشكافیم،
باشد كه ببالیم و به خورشید تو پیوندیم.
ما جنگل انبوه دگرگونی.
از آتش همرنگی صد اخگر برگیر، برهم تاب، برهم پیچ
شلاقی كن، و بزن بر تن ما
باشد كه ز خاكستر ما، در ما، جنگل یكرنگی بدرآرد سر.
چشمان بسپردیم، خوابی لانه گرفت.
نم زن بر چهره ما
باشد كه شكوفا گردد زنبق چشم،
و شود سیراب از تابش تو، و فرو افتد.
بینایی ره گم كرد.
یاری كن، و گره زن نگه ما و خودت با هم
باشد كه تراود در ما، همه تو.
ما چنگیم: هر تار از ما دردی، سودایی.
زخمه كن از آرامش نامیرا، ما را بنواز
باشد كه تهی گردیم، آكنده شویم از والا "نت" خاموشی.
آیینه شدیم، ترسیدیم از هر نقش.
خود را در ما بیفكن.
باشد كه فرا گیرد هستی ما را،
و دگر نقشی ننشیند در ما.
هر سو مرز، هر سو نام.
رشته كن از بی شكلی، گذران از مروارید زمان و مكان
باشد كه بهم پیوندد همه چیز، باشد كه نماند مرز، كه نماند نام.
ای دور از دست! پر تنهایی خسته است.
گه گاه شوری بوزان
باشد كه شیار پریدن در تو شود خاموش.
از کتاب «
شرق اندوه» اثر
سهراب سپهریبرچسبها: هنر