فخرالدین بلاگ
بیشتر مطالب این بلاگ درباره تاریخ، میراث فرهنگی، زبان، هنر و فرهنگ ایران است. توجه کنید که تا قبل از سال ۱۳۱۳ نام بینالمللی کشور ایران Persia بود و کلمه ایران در زبانهای دیگر بکار نمیرفت. با ذکر این نکته مشخص میشود که کلمه Persian نشاندهنده ملیت ایرانی است و نه قومیت پارس (فارس). معادل انگلیسی قومیت پارس، Pars یا Fars است. در ترجمه پارسی به انگلیسی، ایران Persia، ایرانی Persian، و زبان پارسی Persian language ترجمه میشود. برای اطلاعات بیشتر مطالب این بلاگ به هر دو زبان را بخوانید.
زیبائیهای ایران: بادگیرهای یزد
* همین مطلب به زبان انگلیسی/فرانسوی
بادگیرهای یزد را که حتما میشناسید. نه، شاید هم نمیشناسید! یزد شهری است که در وسط کویر واقع شده است. معماری قدیمی شهر یزد واقعا زیباست. خانههای قدیمی در این منطقه گرم و خشک، بدون استفاده از هیچ منبع انرژی دیگری، فقط توسط برجهای بادگیر و جریان باد خنک میشود. یک زوج آرشیتکت ایرانی-فرانسوی،
شیوا طلوعی و اروه ریشارد Hervé Richard با بورس ویژه آرشیتکتهای ممتاز سفری به شهر یزد کرده و تحقیقاتی درباره بادگیرهای معروف این شهر انجام دادهاند. ظاهرا نمایشگاههائی از تحقیقاتشان قبلا برگزار شده، ولی از آنچه روز وبسایت مشخص است نمایشگاه دیگری از ۲۰ سپتامبر (۲۹ شهریور) تا ۲۹ اکتبر ۲۰۰۶ (۷ آبان ۱۳۸۵) در پاریس برقرار خواهد بود. اگر دوست دارید به سایت نمایشگاه «
یزد، برجهای بادگیر» نگاهی بکنید (البته سایت به زبان فرانسوی است). دیدن
وبسایت شهر یزد هم خالی از لطف نیست.
در روزنامه «روز» درباره شیوا و اروه مقالهای نوشتهشده با عنوان «
یزد: مروارید کویر» (در واقع ترجمه مقالهای از
سایبرآرشیو به زبان فرانسوی است). اگر به سایت سایبرآرشیو رفتید، مجموعه قشنگی از
عکسهای برجهای بادگیر دارد که دیدنی است. ترجمه مقاله که در روز چاپ شده است را اینجا کپی میکنم:
دفعه دیگر برایتان درباره یكی دیگر از زیبائیهای ایران، «غار علیصدر» طولانیترین غار آبی جهان، مینویسم.
یزد: مروارید کویر۲ بهمن ۱۳۸۴روزنامه اینترنتی روزاروه ریشارد Hervé Richard و شیوا طلوعی (۳۳ و ۳۴ ساله)، زوج آرشیتکتی هستند که از رابطه طبیعت و معماری موجود در ایران به حیرت آمده اند. این دو آرشیتکت جوان و سخت کوش ساکن پاریس، با بورس ویژه آرشیتکت های ممتاز، سفری به شهر یزد، مروارید کویر، انجام داده اند. در طی این سفر توانسته اند از نزدیک، درخصوص برج های بادگیر آن تحقیقاتی به عمل آورند.خانه های سنتی این منطقه گرم و خشک، بدون استفاده از هیچ منبع انرژی دیگری، تنها توسط این برج ها و با جریان باد خنک می شوند. در حال حاضر، نتیجه تحقیقات آنها [به سایت www.richard-tolouie.com مراجعه کنید] در نمایشگاه معماری آلتر [تا ۲۶ مارس ۲۰۰۶ در بروکسل] و از ماه ژوئن در نمایشگاه الکترا در پاریس به معرض نمایش گذاشته خواهد شد.شهر یزد که مشخص ترین وجهه آن معماری خاص کویری آن است، در ارتفاعات مرکزی ایران قرار داشته و به طور کامل به وسیله کویر محصور شده است. در نزدیکی آن نیز، کوهستانی به ارتفاع ۴۰۰۰ متر به چشم می خورد. این منطقه دارای آب و هوایی بسیار متغیر است: گرمای طاقت فرسای تابستان و سرمای باورنکردنی در زمستان. در این شهر عملاً باران نمی بارد و جریان های بادی که ازسوی کویر می وزند، همواره سوغات کویر [شن] را با خود به همراه دارند.ساکنین آن در دوران های مختلف و با توانایی های نسبی خاص آن دوره، همواره مجبور بوده اند تا خود را با این محیط سازش ناپذیر و نامساعد وفق دهند. آنها توانسته اند این منطقه غیرقابل سکونت را با کانال کشی آب از سمت کوهستان به مکانی قابل سکونت تبدیل کنند: به زمین های آن شکل داده و با انجام تمهیداتی خاص، خاک آن را حاصلخیز کرده اند. بهترین مثال از این گونه سازگاری و انطباق با محیط، برج های بادگیر آن است که در سطح شهر به شیوه خاص این منطقه پراکنده شده اند، به طوری که جریان باد را از روی بام گرفته و از آن برای خنک نمودن فضای ساختمان و مخزن های آب استفاده می کنند. گاهی نیز مترادفی برای این بناهای به واقع خارق العاده شنیده می شود: "بجیر"، کلمه ای پارسی به معنای "بادگیر".این بادگیرهای مستطیل شکل به اندازه ۳ در ۵ متر، معمولاً به شکل دودکش بوده که از سطح پشت بام منازل بالاتر هستند. قسمت فوقانی این برج ها [معمولاً ارتفاع این برج ها ۱۵ متر است] از شکاف هایی عمودی تشکیل شده تا جریان های سریع تر باد را که بدون شن نیز هستند، به داخل ساختمان منتقل کند. قسمت تحتانی آنها به اتاق خنکی ختم می شود که در اغلب موارد به صورت هشتی بوده و کاملاً در سایه قرار دارد. داخل برج نیز کانال هایی وجود دارند که جریانات بالارونده و پایین رونده را از یکدیگر تفکیک می کنند. این برج های بادگیر با تخلیه هوای گرم و جایگزینی آن با هوای خنک حیاط یا زیرزمین کمک می کنند تا در تابستان فضایی مطبوع و دلپذیردر منازل به وجود آید.برج های بادگیر به مانند دیگر بناهای قدیمی شهر از خشت های خشک شده در آفتاب ساخته شده اند که این فن را اَدوب [Adobe] می نامند. میله هایی که از کناره های این برج ها بیرون آمده، حکم داربست را داشته که گاهی برای بازسازی بعضی قسمت های برج از آنها استفاده می شود. این بادگیرها تنها یکی از امکانات قدیمی موجود در خانه های سنتی است و اکثر ساختمان های مرکز قدیمی شهر به این شکل هستند. اتاق های تابستانه و زمستانه، که نام "خانه های چهار فصل" از همین ترکیب اتاق ها مشتق شده است نیز، پیرامون یک حیاط و باغچه داخلی روبروی هم قرار گرفته اند.حیاط هر منزل که سطح آن از سطح خیابان چند پله پایین تر است، در وسط خود حوضی دارد و گاهی مشاهده می شود که تختی تا نیمه روی این حوض به منظور استراحت شبانه نصب می کنند. اتاق های اصلی که نسبت به باغچه و حیاط بالاتر هستند، کمک می کنند تا اتاق های اندرونی نورگیرتر شده و تهویه هوا در آنها به خوبی انجام پذیرد. مهم ترین اتاق تابستانی که در جنوب خانه قرار دارد [رو به شمال]، درواقع هشتی وسیعی است که رو به حیاط بوده و معماری آن به گونه ای طراحی شده که به طور دائم سایه دار است. در طرف دیگر حیاط، اتاق های زمستانی را می توان دید که با شیشه های چند رنگ رو به جنوب قرار گرفته اند و در کل روز آفتاب در آنها می تابد.در شهر یزد، باران عملاً وجود ندارد و آب شهر به وسیله کانال کشی از دامنه های کوهستان های اطراف تأمین می شود. این کانال که چندین کیلومتر طول دارد، با شیب بسیار کمی تا شهر ادامه پیدا کرده است. سپس آب در مخازن هر محله از شهر انبار شده [آب انبار] که با پلکان طویل و نورگیری امکان دسترسی به آن وجود دارد. این آب انبارهای عمیق که با گنبد پوشیده می شوند، شکل استوانه ای داشته و به وسیله بادگیرها که معمولاً تعدادشان ۴ است، تهویه می شوند. آب ذخیره شده در این آب انبارها حقیقتاً خنک و گواراست.ساختار تمامی این نمونه های تحسین برانگیز معماری [بادگیرها، آب انبارها و ...] تنها برای استفاده از انرژی باد تعریف شده و یکی از شگفتی های معماری بومی در مناطق گرم و خشک خاورمیانه به حساب می آید. این سبک معماری از مصر گرفته تا پاکستان، براساس آب و هوای هر منطقه، شکل خاص خود را گرفته است [بجیر در ایران و عراق، مالکوف در مصر، برجیل در امارات متحده عربی و مَنق در پاکستان].پیشرفت روز افزون هواکش های مدرن امروزی باعث شد تا این هنر سنتی و قابل توجه در خلال قرن بیستم کهنه شود، ولی اکنون که آلودگی های انرژی های فسیلی بسیار رایج شده، دوباره می بینیم که برج های بادگیر و بخصوص بادگیرهای تمام عیار شهر یزد توجه آرشیتکت های نوگرا و خلاق را جلب کرده است.شاید در آینده ای نه چندان دور، شاهد عمارت هایی باشیم که به سبک و شکلی متفاوت بنابر نیاز امروزی، از این بادگیرها استفاده کنند، همان گونه که اکنون نیز با استفاده از این انرژی فناناپذیر در نیروگاه های جدید بادی، این مسأله به خوبی قابل مشاهده است.سایبرآرشیو، ۱۹ ژانویه ۲۰۰۵برچسبها: گردشگری, میراث فرهنگی, هنر
انوشه انصاری، اولین فضانورد ایرانی
* همین مطلب به زبان انگلیسی
.... و اولین فضانورد ایرانی!
باعث افتخار همه ماست. خانم انوشه انصاری اولین فضانورد ایرانی، و اولین زن توریست فضانورد جهان خواهد بود. انوشه روز ۲۳ شهریور امسال (۱۴ سپتامبر ۲۰۰۶) همراه با دو فضانورد روسی و آمریکائی به مدت ۱۰ روز به فضا خواهد رفت. قبل از او دو نفر آمریکائی و یک نفر از آفریقای جنوبی به عنوان توریستهای فضائی به چنین مسافرتی رفتهاند.
انوشه انصاری، که ترک تبار است، در سال ۱۳۴۵ در تهران متولد شده، در ۱۶ سالگی به آمریکا رفته و در رشته مهندسی برق از دانشگاه جرج واشنگتن فارغالتحصیل شد. او یکی از بنیانگزاران شرکت تلهکوم تکنولوژی (Telecom Technologies) است که بعدا آن را فروخت. یک مجله آمریکائی به نام
Fortune Magazine دو سال پیش او را به عنوان یکی از موفقترین چهرههای تجاری زیر ۴۰ سال آمریکا معرفی کرد. همینطور مجله دیگری به نام Working Woman او را برنده جایزه ملی سال ۲۰۰۰ معرفی کرد.
انوشه انصاری دو سال پیش، به همراه برادر شوهرش امیر انصاری، با یک سرمایهگزاری چندین میلیون دلاری جایزهای به نام «جایزه ایکس» را بنیانگزاری کرد که هدف آن تشویق بخش خصوصی برای سفر به فضا بود. این جایزه حالا به نام «جایزه ایکس انصاری (
Ansari X-prize) نامیده میشود.
خبر مفصلتر را در
بیبیسی بخوانید. اگر خواستید صفحه مربوط به
انوشه انصاری در ویکیپدیا را هم ببینید. در آنجا چندین پیوند جالب هست به
بلاگ شخصی انوشه انصاری و همچنین خبرهای مربوط به موفقیتهای او که در سایتهای مختلف نوشته شدهاند.
برچسبها: ستارهشناسی, گردشگری, میراث فرهنگی
خداحافظ پلوتو
* همین مطلب به زبان انگلیسی
حدود ۱۰ روز پیش مطلبی نوشتم راجع به کنفرانس
اتحادیه بینالمللی ستاره شناسان در شهر پراگ برای
تصمیمگیری درباره سرنوشت پلوتو. من پیشبینی کردم که منظومه شمسی فقط دارای هشت سیاره خواهد بود و پلوتو دیگر به عنوان یک سیاره حساب نخواهد شد.
امروز در اخبار خواندم که پیشبینی من درست از آب در آمدهاست! پلوتو از حالا به عنوان یک «سیاره کوتوله» شناخته میشود. ظاهرا بعضی افراد با این تصمیم موافق نیستند ولی به نظر من این دقیقا همان چیزی است که باید اتفاق میافتاد. از حالا به بعد ما یک منظومه شمسی دارای هشت سیاره و دو کمربند سیارکها خواهیم داشت. خبر کاملتر را میتوانید در
بیبیسی بخوانید.
برچسبها: ستارهشناسی
مسعود میرزا ظلالسلطان، نابودگر اصفهان (ادامه)
در ادامه مطلبی که قبلا با عنوان «
مسعود میرزا ظلالسلطان، نابودگر اصفهان» نوشتم، یک گزارش خیلی جالب در سایت خبرگزاری میراث فرهنگی خواندم با عنوان «
نجات چهل ستون از شر ظلالسلطان» که اطلاعات خیلی مفصلی داشت. متن کامل گزارش را اینجا برایتان کپی میکنم. قبل از آنکه آنرا بخوانید یک مطلب را اضافه کنم که در گزارش نوشته نشده ولی به نظر من دانستنش خیلی جالب است.
کاخی در اصفهان بوده به نام «کاخ سرپوشیده» که ظلالسلطان آن را کاملا تخریب کرده است. در ایوان آن کاخ چهار ستون قرار داشته، که پایههای آنها در یک حوض آب بوده است. از پایه ستونها آب به صورت فواره به درون حوض میریخته است. از کاخ سرپوشیده چیزی جز چند گچبری و پایههای آن چهار ستون باقی نماندهاست. گچبریها در موزه وانک نگهداری میشود، ولی میدانید پایه ستونها الان کجاست؟ سری به کاخ چهل ستون بزنید (یا عکسهایش را ببینید). در چهار گوشه حوض روبروی کاخ، چهار مجسمه هست. اینها پایههای ستونهای کاخ سرپوشیده بودهاند!
خوب، حالا این شما و این گزارش خرابکاریهای ظلالسلطان: (عکسهای زیر را از وبسایت «
نگارخانه آثار» قرض گرفتهام)
تهران - ۱۲ تیر ۱۳۸۴ - میراث خبرگروه تخصصی: مردم اصفهان در تاریخ شهرشان یك نام را هیچ گاه فراموش نمیكنند، فردی كه در تاریخ میراث فرهنگی كشور شایسته دریافت لقب "دشمن بزرگ" است. با تخریب نزدیك به ۵۰ اثر و بنای تاریخی و باغ ایرانی باقی مانده از عهد صفوی در یكصد سال قبل به دست او میتوان گفت: «شهر گنبدهای فیروزهای یا نصف جهان امروز تنها خیالی است به جا مانده از رویای گذشته.ظلالسلطان ۹۵ درصد دولتخانه صفوی را نابود كردافول شهر اصفهان كه با حمله افغان ها در سال ۱۱۳۵ ه.ق آغاز شد و سپس كاهش جمعیت شهری و محو رونق اقتصادی تجاری شهر را در پی داشت با انتقال پایتخت در دوره افشاریه و زندیه به مشهد و شیراز ادامه یافت و شهری كه روزگاری در اوج عظمت ۱۳۷ كاخ، ۱۶۲ مسجد، ۴۸ مدرسه ۲۷۳ حمام و ۱۲ گورستان داشت به شهری خلوت و خالی از جمعیت تبدیل شد.در نهایت بر مسند نشستن «ظل السلطان» پسر ناصرالدین شاه بر حكومت ۳۰ ساله اصفهان روند تخریب را به اوج رساند.شاید بتوان آغاز این تخریبها را نابودی كاخهای فرخآباد (شهرك فرخآباد) به دست افغان ها دانست و ختم آن را كارنامه سیاه ۳۰ ساله ظلالسلطان با تخریب بناهایی كه نمونههای شاخص آن، كاخهای هفت دست، سعادتآباد نمكدان، قصر جهاننما، قصر سرپوشیده نان و آیینه، سه مدرسه و باغ عظیم و زیبای هزار جریب بودند. در واقع ۹۵ درصد دولتخانه صفوی به دست ظلالسلطان محو و نابود شد.یكی از سیاحان اروپایی در آن زمان تحت تاثیر این روش ها با اشاره به قطع كردن درختان سر به فلك كشیده چهار باغ مینویسد: «متاسفانه ظلالسلطان از خیابان خوش منظره و فرحآور چهار باغ مانند سایر آثار باستانی چیزی باقی نگذاشته، جدولهای سنگی را پر كرده و حواشی آنها را فروخته و نقاشیهای طاقها و دیوارها را هم محو كرده است. جای قصرها و عمارتهای خالی صفوی را هم با ایجاد مزارع گرمك و خیار اشغال كرده است.»«لرد كرزن» كه اواخر عهد قاجار به ایران سفر كرده و از ویرانههای عمارتهای سلطنتی، بازارهای بی رونق و برزنهای بیخانه و خانههای غیرمسكونی یاد كرده بر شكوه از دست رفته شهر افسوس میخورد.عكس العمل روز نومچههای وقت در مقابل تخریباولین بار روزنامه انجمن بلدیه اصفهان (فرج بعد از شدت) كه مدیر آن جزو انجمن بلدیه شهر اصفهان بود به علت تصرف و ادعای مالكیت حجرههای میدان نقش جهان توسط نزدیكان ظلالسلطان مقاله بلند بالایی نوشت كه به واقع دادنامهای علیه ظلالسلطان بود كه چند ماه قبل عزل شده بود.در این شكوائیه با اشاره به اقدام حاكم اصفهان در تخریب آثار آمده است. «اینها تاسی به ظلالسلطان بردند كه از روی غیرت تمام قصرهای سلطنتی و شكوه مملكتی را خراب و ریشه آنها را به آب رساندند........ ایرانیان آن بناهای باشكوه را ویران نمودند و اروپاییان عكس آنها را برداشتند و برای زینت در اتاقها و موزه های خود نگه داشتند.»نویسنده این نوشته در آن زمان راست گفته بود چرا كه در حال حاضر تنها نشان باقیمانده از این آثار عكسها و نوشتههای سفرنامههای سیاحان اروپایی است كه از دوره صفویه به این سو به اصفهان آمدهاند.اما در بخش دیگری از این دادنامه با اشاره به معماری یكی از این بناها یعنی عمارت نمكدان آمده است: «اگر همه ملت و دولت ایران همت خود را بگمارند كه چنین بنایی سرپا كنند ممكن نیست، نه معماری هست كه طرح آن بیندازد و نه ثروتی كه مثل آن بسازد.»پس از استبداد صغیر هم روزنامه زایندهرود نوشته: «در ظرف سی سال دشمنان آبادی چنان عمارات عتیقه از مسجد و عمارت سلطنتی اصفهان را از بیخ و بن كندند كه نشانهای از آن باقی نگذاردهاند. آن عمارت هفت دست و آیینهخانه و نمكدان با نقشههای عجیبه و آیینههای بزرگ شفاف و حوضهای یكپارچه كه از سنگهای مرمر صاف شفاف تراشیده شده و سلاطین با مخارج گراف بنا نهادهاند. تمام خراب و به جای آنها جز تپه خاكی غمانگیز و ملالتخیز باقی نمانده است. كه انسانی كه اندكی غیرت و عصبیت داشته باشد با مشاهده آن آثار بالینه بیاختیار اشك از چشمش میپاشد. اگر كسی اندكی گوش شنوا داشته باشد از كلوخ و شنریزه آن جا صدای ناله و افغان میشنود....»ظلالسلطان و خواهرش مصیبتی برای اصفهان
تاكنون دلایل زیادی برای این اقدام ظلالسلطان برشمردهاند، دلایلی كه از كوته فكری حاكمان قاجاری حكایت دارد.
به نظر نویسنده كتاب اصفهان بهشتی كوچك اما زمینی سه علت عمده در این قصبیه موثر بوده: یكی كاستن از زیبایی اصفهان به بهانه فروكشی ساختن رغبت رقبای سیاسی كه چشم به فرمانروایی اصفهان دوخته بودند، دوم ، ایجاد رعب و وحشت میان مردم و به رخ كشاندن اقتدار خود از تخریب كاخهای پرعظمت صفوی و سوم سوء استفاده از مصالح و مواد موجود.
البته عناد و خصومت قاجار با حكومتهای قبل از خود و من جمله صفویه میتواند یكی دیگر از دلایل محسوب شود.
همچنین از نقش داشتن خواهر ظلالسلطان كسرائیل خانم ملقب به افتخارالدوله یا بانوی عظمی در تخریب آثار تاریخی اصفهان یاد میشود.
از جمله آثاری كه تخریب آن را به افتخارالدوله نسبت می دهند میتوان به آثاری چون قصر جهاننما، تالار طویله، بهشت آیین، و عمارت اشرف اشاره كرد.
چهل ستون در امان ماند
گفته میشود ظلالسلطان حتی دستور تخریب كاخ چهلستون را هم داده بود كه یكی از تجار خوشنام اصفهان به نام ملكالتجار به موقع اطلاع مییابد و با خرید آن ، این ملك تاریخی را از دست نادانی میرهاند وگرنه الان هر قطعه از این اثر ماندگار زیر خاكها مدفون شده بود یا در خانهای به كار رفته بود. میگویند ظلالسلطان با فروش زمین و حتی كاشیها خرج قشون خود را تامین میكرده است.
محله باغ و كاخ سعادتآباد
كاخ سعادتآباد در حد فاصل سی و سه پل و پل خواجو در حاشیه جنوب زایندهرود واقع شده بود. ژان شاردن در توصیف آن مینویسد محله سعادتآباد را به علت نوع ساكنان آن منطقه " گبریه" مینامیدند اما بعدا آنها را از آن جا بیرون كردند تا در آن بناهای تفریحی بسازند. مجموعه سعادتآباد شامل كاخ، گرمابه، عمارت كلاه فرنگی و جویها و فوارههای متعدد بوده كه طول آن ربع فرسخ و عرض آن نصف طولش بود، لبهها و دور كاخ از سنگ مرمر بوده و خیابانهای باغش پر از درخت و مملو از گل.
این كاخ و مجموعه آن توسط شاه عباس دوم ساخته شده بود كه اغلب جشنهای بزرگ در آن جا برگزار میشد، دریاچهای نیز در آن ایجاد كرده بودند و هنگام جشن ها آتشبازی هم برپا بود.
«شاردن»، تالارهای چراغانیشده، آبشارها و فوارهها و مناظر این مجموعه را خیره كننده توصیف كرده است.
كاخ آینه خانه یا پارك آینه خانه فعلی
عمارت یا كاخ آینه خانه به همراه عمارت نمكدان درون مجموعه باغ سعادتآباد واقع شده بودند.
«ارنست هولتسر» كه در اواخر قاجاریه در اصفهان سكونت داشته آینه خانه را شبیه چهل ستون توصیف كرده، محل آن نیز بین كاخ هفت دست و پل خواجو بوده است.
تالار آن وسیع و دارای ۱۶ ستون بوده است كه با آینهها و طلا و نقاشی و صفحههای مرمر منقش به سبك چهل ستون تزیین شده بود.
كاخ آینه خانه در سمت شرق كاخ هفت دست دو ستون عالی داشته است كه گفته میشود آنها را بعد از تخریب در كلیسای جلفا كار گذاشتهاند.
كاخ هفت دست زیباتر از چهل ستون
كاخ هفت دست كه كاخ ییلاقی شاه بوده نزدیك رودخانه و بالای پل خواجو قرار داشته و تا دیوارهای كاخ هفت دست به پل كوچك جویی (ملقب به چوبی فعلی) امتداد می یافته.
شیخ «جابری انصاری» در كتاب گنجینههای اصفهان این عمارت را زیباتر و عظیمتر از چهلستون توصیف میكند.
به گفته شاردن این كاخ مدتی برای گوشهنشینی یا گریز اشخاصی كه از نظر شاه افتاده بودند استفاده میشده كه به این محل زندانی یا تبعید میشدند. این كاخ دیوارهای بلند و محكمی داشته، تالارهای آن نیز پر از گچبری، میناكاری و زراندود بوده است میگویند «ملكالتجار» كه چهل ستون را از نابودی نجات داد، هفت هزار تومان پیشكش كرده بوده كه از ویران كردن آن منصرف شوند اما میسر نمیشود و ازارهها و سنگهای مرمر شفاف آن را هم افرادی برای عمارتهای شخصی خود برمیدارند.
كاخ هفت دست در سال ۱۳۱۸ ه.ق ویران شد.
عمارت نمكدان
عمارت نمكدان پشت سر عمارت آینه خانه رو به جنوب واقع بود. این عمارت هشت ضلعی نوعی حوضخانه بوده با یك اتاق مركزی و چند اتاق فرعی با ۱۶ ذرع مساحت و دو ستون با ارتفاع شش متر.
در سال ۱۸۸۹ (۱۳۰۶ ه.ق) همه عمارت به دستور ظلالسلطان و به دست منشی در حضورش تخریب میشود.
از ۶۰ باغ ایرانی حتی نامی هم نمانده
«جابری انصاری» در كتاب گنجینههای اصفهان نزدیك به ۶۰ باغ ایرانی را از اصفهان دوره صفوی نام میبرد كه از بسیاریشان حتی نامی هم باقی نمانده. عظیمترین و زیباترین آنها كه امروزه شاهدی برای آن نیست و باغهای «فین» كاشان و «شازده» كرمان فرزندان كوچك آن محسوب میشوند «باغ هزار جریب» در جنوب اصفهان بوده كه از ابتدای «سیوسهپل» تا دامنههای كوه «صفه» امتداد داشته است.
بلندی مدرسه چهارباغ و مسجد شاه و عالیقاپو باغ هزار جریب در محدوده شهرك فرحآباد مشتمل بر ده قطعه بوده كه چندین كاخ، استخر و آبشار درون خود داشته است.
گفته میشود این باغها با بهترین اشجار و ریاحین آرایش یافته بودند و شاه عباس دوم در شرق آن كاخ سعادتآباد و انتهای شمالی آن عمارت نمكدان، هفتدست و تالار آینه را بنا كرده بوده است.
به نوشته «شاردن» این باغ از دوازده طبقه مسطح كه هر یك با فاصله شش یا هفت پا بالای دیگری قرار داشته بنا شده بوده ... و پانزده خیابان شنی با جویهای متصل به هم داشته است.
«هزار جریب» هم به گفته او نه به علت اینكه هزار جریب بوده است بلكه از منظر وسعت و بزرگی به این نام متصف گشته بوده. «هزار جریب» ادامه چهارباغ بوده (بعد از سیوسهپل) و دو ردیف چنار بلند زینت اصلی آن بوده است.
همچنین باغ زرشك یكی دیگر از باغهای مشهور اصفهان بوده كه گفته میشده بزرگترین خانه چهارباغ بوده، با منظرهای رو به پل و رودخانه و جنوب شهر و با همان بلندی مدرسه چهارباغ و مسجد شاه و عالیقاپو .اولین تلگرافخانه هند و اروپایی و تلگرافخانه ایران و انگلیسی نیز در همان محل آغاز به كار كرده است .این عمارت بعدا به چایخانه تبدیل و سپس به محل اقامت هیات اعزامی از آلمان بدل شد.
«هولستر» در اواخر دوره قاجار مینویسد: «از آن زمان به بعد در تعمیر آن اهمال شده و به زودی به تپهای خاك بدل میشود.»
برچسبها: تاریخ, میراث فرهنگی
۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ۵۳ سال بعد...
شعبان بیمخ، کسی که با
۲۸ مرداد ۱۳۳۲ معروف شد، در
۲۸ مرداد ۱۳۸۵ درگذشت!
به نظر من کمتر ایرانی پیدا میشود که با شنیدن نام ۲۸ مرداد به یاد کودتائی که انگلستان و آمریکا بر ضد دولت دکتر محمد مصدق انجام دادند نیفتد. بودند کسانی به نقش دولتهای وقت انگلیس و آمریکا در آن کودتا شک داشتند. در زمان دولت بیل کلینتون،
اسناد سازمان سیا درباره آن ماجرا توسط روزنامه New York Times چاپ شد و جای هیچ ابهامی باقی نماند (
ترجمه مدارک سازمان سیا هم در دسترس است). البته خیلی مشخص است که آنها نمیتوانستند کودتا را انجام دهند اگر بعضی از ایرانیها در انجام این نقشه با آنها همدست نمیشدند. مهمترین کسی که با آنها همدست بود البته خود
محمد رضا شاه بود. ولی در درجات پائینتر کسان دیگری هم بودند که نامشان تا همیشه به نام ۲۸ مرداد گره خوردهاست. از جمله آنها آقای
شعبان جعفری، معروف به شعبان بیمخ بود.
شعبان بیمخ بعد از سقوط سلسله پهلوی به آمریکا رفت و باقی عمر خود را در لسآنجلس زندگی کرد. در سال ۱۳۸۱ (۲۰۰۲ میلادی) کتابی به قلم خانم
هما سرشار منتشر شد با نام «
شعبان جعفری». این کتاب مصاحبه مفصلی بود با شعبان که میشود آن را بهترین مرجع برای شناختن او به حساب آورد (قسمتهائی از کتاب را میتوانید در
سایت ایرانیان و در
سایت شریفنیوز بخوانید). سه روز پیش، ۵۳ سال بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شعبان بیمخ در ۲۸ مرداد ۱۳۸۵ در لسآنجلس درگذشت. نیکاهنگ کوثر
کاریکاتور جالبی درباره درگذشت شعبان بیمخ کشیده است.
حالا که صحبت از ۲۸ مرداد و کودتا بر ضد دولت دکتر مصدق شد، دلم میخواهد مطلبی را برایتان بگویم. به نظر من نه فقط مسیر تاریخ ایران بلکه سرنوشت تمام خاورمیانه متفاوت میبود اگر دولتهای آمریکا و انگلیس فقط به منافع کوتاه مدتشان فکر نمیکردند و میگذاشتند یک حکومت دموکراتیک که آن موقع در ایران پا گرفته بود ادامه پیدا کند. دولت آمریکا که امروز به فکر ارائه دموکراسی در خاور میانه افاده است، ای کاش آنرا ۵۳ سال پیش از ما نمیگرفت. این نظر شخصی من است، ولی برایم خیلی جالب بود که عین همین نظر را از زبان بیل کلینتون، رئیس جمهور سابق آمریکا، شنیدم! (این مطلب را قبلا در یکی از پستها با نام «
مصاحبه بیل کلینتون» نوشتهام).
بیل کلینتون رئیس جمهوری سابق آمریکا در یک مصاحبه با چارلی رز خبرنگار آمریکائی [فوریه ۲۰۰۵] در حاشیه اجلاس مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوئیس گفت: .... Iran's a whole different kettle of fish, but.. It's a sad story that really began in the 1950s when the United States deposed Mr. Mossadegh, who was an elected parliamentary democrat, and brought the Shah back in. And then he was overthrown by the Ayatollah Khomeini, driving us in the arms of Saddam Hossein! The most of the terrible things that Saddam Hossein did in 1980's, he did with the full knowing and support of the United States government. Because he was in Iran, and Iran was what it was because we got rid of their parliamentary democracy back in the 50's. At least that is my believe. I know it is not popular for an American ever to say anything like this, but I think it's true, and I apologized when President Khatami was elected. I publicly acknowledged that the United States had actively overthrown Mossadegh and I apologized for it, and I hope that we could have some rapprochement with Iran....برچسبها: تاریخ
رضا عابدینی و جایزه شاهزاده کلاوس
* همین مطلب به زبان انگلیسی
شاهزاده کلاوس (Prince Claus, ۱۹۲۶ - ۲۰۰۲)، شوهر
ملکه بئاتریکس هلند، یک اعیانزاده آلمانی بود.
بنیاد شاهزاده کلاوس که به نام او نامگزاری شده، با هدف افزایش آگاهی فرهنگی و پیشبرد تبادل بین فرهنگها تأسیس شدهاست. از سال ۱۹۹۷ هر ساله
جایزه شاهزاده کلاوس به هنرمندان، متفکران و سازمانهای فرهنگی برجسته دادهمیشود.
امروز اعلام شد که طراح گرافیک، آقای
رضا عابدینی (متولد ۱۳۴۶ تهران) جایزه اصلی امسال را به مبلغ ۱۰۰٫۰۰۰ یورو دریافت خواهد کرد. مراسم اعطای جایزه روز چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۵ در ساختمان موسیقی شهر آمستردام برگزار خواهد شد.
Wednesday, 13 December 2006, the Muziekgebouw aan ‘t IJ in Amsterdam
این ترجمه فارسی مطلبی است که در وبسایت بنیاد شاهزاده کلاوس درباره رضا عابدینی نوشته شدهاست:
رضا عابدینی، برنده جایزه اصلی شاهزاده کلاوسرضا عابدینی طراح گرافیک و استاد دانشگاه تهران در طراحی گرافیک و تصویرگری فرهنگی است. او رابطه بین تصویرگری سنتی و معاصر را تحکیم کرده، تحقیقات مهمی در تاریخ غنی و طولانی هنر ایرانی انجام داده، و استعداد نسل جدید را بارور کردهاست. رضا عابدینی جایزه اصلی شاهزاده کلاوس را به خاطر خلاقیت منحصر به فردش در طراحی گرافیک و استعداد خاصش در نوسازی و هماهنگ کردن دانش و پیشرفتهای میراث هنری ایران با سبک معاصر بهدست آورده است. این جایزه گوناگونی فرهنگ ایرانی، در گذشته و در حال، را مورد توجه قرار داده و آنرا ارج مینهد. همچنین، این جایزه تأثیر طراحی گرافیک به عنوان یک رسانه قدرتمند جهانی در ارتباطات را نشان داده، و نقش انرا چه در زادگاه برنده جایزه [رضا عابدینی] و چه در سراسر جهان گوشزد میکند.برچسبها: میراث فرهنگی, هنر
تصمیمگیری درباره سرنوشت پلوتو
* همین مطلب به زبان انگلیسی
چند هفته پیش در کانال تلویزیونی دیسکاوری (
Discovery channel) برنامهای بود درباره منظومه شمسی و سیارههای آن. پلوتو که بیش از هفتاد سال آنرا به عنوان آخرین سیاره میشناختیم تنها نیست! درست همانطور که بین دو سیاره مریخ و مشتری یک کمربند از سیارکها وجود دارد، بعد از سیاره نپتون هم یک کمربند دیگر وجود دارد و پلوتو تنها یکی از آن سیارکها است! حالا اگر پلوتو بزرگترین آن سیارکها بود، مشکل تا حدودی حل میشد. مسئله اینجاست که یک سیارک دیگر در آن کمربند کشف شده که حتی از پلوتو هم بزرگتر است.
حالا اگر قرار باشد یک جرم که به دور خورشید میگردد را بر اساس بزرگی آن سیاره بنامیم، باید سیارکی که بزرگتر از پلوتو است را هم سیاره به حساب بیاوریم. راه حل دیگر این است که نام پلوتو را از لیست سیارههای منظومه شمسی حذف کنیم. چنین مشکلی قبلا هم درباره کمربند سیارکها بین مریخ و مشتری وجود داشته است. ستارهشناسان چهار سیاره را در آن ناحیه از منظومه شمسی نامگذاری کردهبودهاند که بعدا از لیست حذف شده، و همه آنها جزو کمربند سیارکها حساب شدهاند.
هفته دیگر (۲۱ اوت، ۳۰ مرداد ۱۳۸۵) به مدت ۱۲ روز کنفرانسی در پراگ، پایتخت جمهوری چک، برگزار خواهد شد تا ستارهشناسان روی تعریف سیاره به توافق برسند و تکلیف پلوتو روشن شود. من پیشبینی میکنم که در آینده یک منظومه شمسی شامل فقط هشت سیاره و دو کمربند سیارکها خواهیم داشت.
خبر مفصلتر را از بیبیسی بخوانید.
برچسبها: ستارهشناسی
ایران باستان در کلن، و امپراطوری ساسانی در پاریس
* همین مطلب به زبان انگلیسی
نمایشگاه عکس ایران باستان در کلن آلماناز دوم ماه می (۱۲ اردیبهشت) تا آخر هفته آینده ۲۰ اوت (۲۹ مرداد ۱۳۸۵) یک نمایشگاه عکس جالب در
گالری Karsten Greve شهر کلن آلمان برقرار است. اسم نمایشگاه «[سفر به]
ایران باستان» و عکسها از یک عکاس مشهور آمریکائی به نام خانم لین دیویس (
Lynn Davis) است. لین دیویس در سال ۲۰۰۱ به ایران سفر کردهاست فقط به خاطر اینکه
این عکسهای به یاد ماندنی را بگیرد. میتوانید خبر مفصلتر را از
بیبیسی بخوانید.
نمایشگاه امپراطوری ساسانی در پاریس، فرانسهیک نمایشگاه در موزه سرنوچی (Cernuschi) پاریس افتتاح خواهد شد درباره امپراطوری ساسانی. این نمایشگاه از تاریخ ۱۵ سپتامبر (۲۴ شهریور) تا ۳۰ دسامبر (۹ دی ۱۳۸۵) باز خواهد بود. خبرگزاری میراث فرهنگی نام این نمایشگاه را «
هنر و تمدن دوران ساسانی» نوشته است، ولی ترجمه نام نمایشگاه از زبان فرانسوی «
ایرانیان ساسانی، آثاری از یک امپراطوری فراموششده» است.
خیلی جالب است که این نمایشگاه بعد از نمایشگاه امپراطوری هخامنشی به نام «
امپراطوری فراموششده: جهان ایران باستان»، که در موزه بریتانیا برگزار شده بود، افتتاح میشود.اگر یادتان باشد من برای دیدن آن نمایشگاه به موزه بریتانیا رفتم، و خبرش را در یکی از مطالب قبلی به نام «
امپراطوری ایران هخامنشی در موزه بریتانیا» نوشتم.
من یک سری مطلب در بلاگ انگلیسی
Fakhredin Blog درباره امپراطوریهای ایران نوشتهام. بسیاری از افراد غیر ایرانی امپراطوری ایران را فقط به هخامنشیان میشناسند. من سعی کردم در آن سری مطالب سه امپراطوری ایران را معرفی کنم:
۱- امپراطوری هخامنشیان
۲- امپراطوری اشکانیان و ساسانیان
۳- امپراطوری صفویان
آن مطالب هنوز کامل نیست. من درباره
امپراطوری هخامنشیان نوشتهام. درباره امپراطوری دوم، فقط
امپراطوری اشکانیان را نوشتهام. سعی میکنم تا قبل از اینکه نمایشگاه امپراطوری ساسانی در موزه سرنوچی افتتاح شود، مطلب مربوط به آن امپراطوری را هم بنویسم و بعدا درباره امپراطوری صفویه خواهم نوشت. در ضمن فکر کردم شاید بد نباشد بعضی از مطالب Fakhredin Blog را در این بلاگ هم بنویسم. شاید برای شما هم جالب باشد.
برچسبها: تاریخ, میراث فرهنگی, هنر
آثار کمالالملک در انبار
قبلا خبری نوشتم به نام «
هر دم از این باغ بری میرسد....» راجع به اینکه خانه کمالالملک در نیشابور ویران شد. پیوند آن مطلب از
وب سایت فارسی بیبیسی بود که خوشبختانه هنوز قابل دسترسی است. امروز خبرهائی را دیدم روی سایت
خبرگزاری میراث فرهنگی درباره اینکه آثار کمالالملک در انبار منتظر بازگشائی موزه هستند و به خوبی از آنها نگهداری نمیشود.
نمیدانم بهترین راه برای گذاشتن مطالب خبرگزاری میراث فرهنگی روی این بلاگ چیست. قبلا پیوند مطالب را میگذاشتم، ولی بعد دیدم که بعضی مطالب از روی سایت اصلی حذف شده و دیگر قابل دسترسی نیستند. متن این مقالهها ولی زیاد است و منطقی نیست که من تمام آنها را اینجا کپی کنم. به هر حال فعلا هم پیوند مطالب را میگذارم تا ببینم آیا راه حل بهتری پیدا میشود یا نه.
مقالههای مربوط به نقاشیهای کمالالملک اینها هستند:
انبار تابلو نقاشی با سیبزمینی متفاوت است
آثار کمالالملک در انتظار موزه از دست میروندتأخیر در راه اندازی موزه مجلس نقاشیهای کمالالملک را تهدید میکند
برچسبها: میراث فرهنگی, هنر
پلنگ ایرانی (Persian Leopard)
* همین مطلب به زبان انگلیسی
میدانید که سه نوع پلنگ در ایران یافت میشود؟
یك نوع نژاد"ساكسی كالور
Panthera pardus saxicolor" است كه در كوهستانهای البرز و جنگلهای شمال زندگی میکند. نوع دوم "میلانو
Panthera pardus melanotica" است كه جثهای كوچكتر و بدنی پر پشمتر دارد در قسمتهای كویری و مركزی. حوالی استان فارس و خوزستان هم پلنگ دیگری را میتوان یافت كه نام علمیاش "تولیانا
Panthera pardus tulliana" است و رنگی روشنتر و جثهای كوچك دارد. (به نقل از دكتر هدایت تاجبخش، استاد دانشگاه، موسس و مدیر موزه تاریخ طبیعی دارآباد). [
توضیح: اسامی لاتین را من با جستجوی اینترنت پیدا کردم. شاید منظور دکتر تاجبخش millardi بودهاست نه melanotica. مطمئن نیستم].
حدود دو سال و نیم پیش (زمستان ۸۲ فکر کنم) یک خبر بود در روزنامه همشهری که تنها یوزپلنگ ایران در باغوحش تهران مرد! من خیلی کوتاه به این موضوع در یکی از مطالبی که نوشتم اشاره کردم (
خانه هدایت). در مورد پلنگ ایرانی هم آمار درستی وجود ندارد. در سال ۸۳ تعداد پلنگ ایرانی ۵۵۰ تا ۸۵۰ قلاده تخمین زده شده که آماری روی خط قرمز است.
پلنگ ایرانی از نوع هندی و آفریقاییش بزرگتر است. حیات وحش ایران، به طور کلی، گریزپا تر از جاهائی مثل آفریقا یا کانادا است. به همین دلیل تهیه فیلم از جانورهای مخصوص ایران خیلی مشکل است و در ۱۱ سال گذشته کسی نتوانسته بود به طور تخصصی از پلنگ ایرانی فیلمبرداری کند. تا اینکه گروه فیلمبرداری پروژه "ایران؛ جهانی در یك مرز" توانست تا ۱۰ دقیقه بهطور حرفهای در روشنایی روز از یك پلنگ پیر فیلم بگیرد. ماجرا را
از قول خبرگزاری میراث فرهنگی بخوانید:
ماجرا از آنجایی آغاز شد كه گروه فیلمبرداری «ایران؛ جهانی در یك مرز» (آرش اینانلو و عبدالرضا فرقانی) كه مدتهاست با همكاری یونسكو به دنبال ساخت فیلمی از حیات وحش است، برای فیلمبرداری از پلنگ ایرانی به منطقه "ماجراد" پارك ملی توران میروند. سه روز اول هرچه میگردند، اثری از پلنگ نمییابند. پس كومهای (كمینگاه) میسازند كنار چشمه پریه تا حداقل فیلمی از "گورخر" یا جبیرهایی كه برای خوردن آب سوی چشمه میآیند، بگیرند. شب از نیمه میگذرد و سرمای شب بیابان، حوالی صبح جای خودش را به زردی شعاع خورشید میدهد. فضای ساكت اول صبح، خواب طلب میكند، اما هر دو با تمام كمبود خوابی كه دارند، بیدار میمانند.ساعت ۶:۱۰ صبح، ناگهان عبدالرضا حیوان غولپیكری را میبیند كه به سمت چشمه میآید. آرش را صدا میزند:«آرش!پلنگ!»هر دو خواب از سرشان میپرد و به تكاپو میافتند تا بر چهره این حیوان خجالتی زوم كنند و بتوانند از او فیلم بگیرند.حیوان آرام آرام به سمت چشمه "پریه" حركت میكند. جمجمه بزرگش كه تقریبا هماندازه یك ماده شیر است، نشان از كهولت سنش دارد. بعید نیست كه شكستگی دندان داشته باشد. پلنگ آبی میخورد و همان گوشه زیر آفتاب میخوابد. ساعت گوشه تصویر دوربین ۱۰ دقیقه ضبط را نشان میدهد كه حیوان بلند میشود و میرود. به گفته دكتر تاجبخش، این پلنگ از نژاد "ساكسی كالور" است كه جثهای بزرگ دارد و طول بدن آن گاهی به سه و نیم متر نیز میرسد و اغلب این نژاد در حوالی كوهپایههای البرز و جنگلهای شمال یافت میشود.
برچسبها: طبیعت, میراث فرهنگی
ملکالشعرای بهار
روی
سایت فارسی بیبیسی صفحه مربوط به
سالگرد انقلاب مشروطه را میخواندم. یک مجموعه مقاله دارد به نام «
شخصیتهای مشروطه». از جمله کسانی که درباره آنها مقالهای نوشته شده
محمد تقی بهار (ملک الشعرا) است. خیلیهای دیگر هم هستند، از جمله
ناصرالدین شاه،
مظفرالدین شاه،
ستارخان (سردار ملی) و بسیاری دیگر.
خلاصه زندگی ملکالشعرای بهار را میخواندم و گزیدهای از اشعارش را که بیبیسی انتخاب کردهبود. زیباترین چیز در شعرهای دوران مشروطه ملکالشعرا این بود که میگفت تقصیر اشتباهها خودمان را به گردن دیگران نیندازیم. چندتا از شعرهای ملکالشعرا را اینجا کپی میکنم.
امان از من و تو
هیچ دانی که چه کردیم به مادر من و تو؟
یا چه کردیم به هم، جان برادر من و تو؟
سعی کردیم به ویرانی کشور من و تو
رو، که اف بر تو و من باشد و تف بر من و تو
هر دومان مایه ننگیم، امان از من و تو
من و تو هر دو جفنگیم، امان از من و تو
از همان اول، ما و تو به هم رنگ زدیم
وز سر جهل به هم حیله و نیرنگ زدیم
سنگ برداشته بر کله هم سنگ زدیم
گاه تریاک کشیدیم و گهی بنگ زدیم
من و تو بس که دبنگیم، امان از من و تو
من و تو هر دو جفنگیم، امان از من و تو
مستبد گشتم و تو باز مساوات شدی
یا که من صاحب ثروت شده تو لات شدی
اعتدالی شده مخلص، تو دموکرات شدی
الغرض من چو تو لات و تو چو من لات شدی
باز هم بر سر جنگیم، امان از من و تو
من و تو هر دو جفنگیم، امان از من و تو
من به عنوان وکالت، تو به عنوان دگر
جلب کردیم بسی فایده زین مردم خر
نشد از ما و تو حاصل به کسی غیر ضرر
بلکه گشت ایران از روز نخستین بدتر
ما هم افتاده و لنگیم، امان از من و تو
من و تو خیلی جفنگیم، امان از من و تو
ای برادر تو خری، من ز تو خرتر بالله
بهتر از ما و تو دانی چه بود؟ خر، بالله
خر به چاله ننهد پای مکرر بالله
زین خریت ها ویران شده کشور بالله
ما به فکر خر لنگیم، امان از من و تو
من و تو خیلی جفنگیم، امان از من و تو
از ماست که بر ماست
این دود سیه فام که از بام وطن خاست از ماست که بر ماست
وین شعله سوزان که برآمد زچپ و راست از ماست که بر ماست
جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم با کس نسگالیم
از خویش بنالیم که جان سخن این جاست از ماست که بر ماست
اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است زین قوم شریف است
نه جرم ز عیسی نه تعدی ز کلیساست از ماست که بر ماست
گوئیم که بیدار شدیم، این چه خیال است؟ بیداری ما چیست؟
بیداری طفلی است که محتاج به لالاست از ماست که بر ماست
از شیمی و جغرافی و تاریخ، نفوریم از فلسفه دوریم
وز قال و ان قلت، به هر مدرسه غوغاست از ماست که بر ماست
گویند بهار از دل و جان عاشق غربی است یا کافر حربی است
ما بحث نرانیم در آن نکته که پیداست از ماست که بر ماست
کار ایران با خداست
با شه ایران سخن گفتن ز آزادی خطاست کار ایران با خداست
مذهب شاهنشه ایران ز مذهبها جداست کار ایران با خداست
شاه مست و شیخ مست و شحنه مست و میر مست مملکت رفته ز دست
هر دم از دستان مستان فتنه و غوغا بپاست کار ایران با خداست
هر دم از دریای استبداد آید بر فراز موجهای جانگداز
زین تلاطم کشتی ملت به گرداب بلاست کار ایران با خداست
مملکت کشتی، حوادث بحر و، استبداد خس ناخدا عدل است و بس
کار پاس کشتی و کشتی نشین با ناخداست کار ایران با خداست
پادشه خود را مسلمان خواند و سازد تباه خون جمعی بی گناه
ای مسلمانان در اسلام این ستم ها کی رواست؟ کار ایران با خداست
شاه ایران گر عدالت را نخواهد باک نیست زان که طینت پاک نیست
دیده خفاش از خورشید در رنج و عناست کار ایران با خداست
باش تا آگه کند شه را از این نابخردی انتقام ایزدی
انتقام ایزدی برق است و نابخرد گیاست کار ایران با خداست
سنگر شه چون به دوشان تپه رفت از باغ شاه تازه تر شد داغ شاه
روزدیگر سنگرش در سرحد ملک فناست کار ایران با خداست
باش تا خود سوی ری تازد ز آذربایجان حضرت ستارخان
آن که توپش قلعه کوب و خنجرش کشور گشاست کار ایران با خداست
باش تا بیرون ز رشت آید سپهدار سترگ فر دادار بزرگ
آن که گیلان ز اهتمامش رشک اقلیم بقاست کار ایران با خداست
باش تا از اصفهان صمصام حق گردد پدید نام حق گردد پدید
تا ببینیم آن که سر ز احکام حق پیچد کجاست کار ایران با خداست
خاک ایران، بوم و برزن از تمدن خورد آب جز خراسان حراب
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست کار ایران با خداست
برچسبها: تاریخ, هنر
تولد مشروطه مبارک
صد سال پیش، یکی از همین روزها بود که
مظفرالدین شاه قاجار فرمان تأسیس مجلس شورای ملی را امضا کرد. صد سال! تولد مشروطه مبارک.
راجع به مشروطه در کتابهای تاریخ دوران مدرسه خواندهام. حیف که آن کتابها را کسی از روی لذت نمیخواند. من هم نخواندم. یعنی خواندم، نمره امتحانی خوبی هم همیشه گرفتم، ولی از سر لذت دانستن تاریخ نبود. به خاطر افتخار به آنها که زحمت کشیدند نبود. برای درس گرفتن از آنهائی که اشتباه کردند نبود. خواندم چونکه جزو درسهای مدرسه بود. باید میخواندی و نمره میگرفتی.
حالا از آن سالها صد سال میگذرد. دلم میخواهد آنهائی که صد سال پیش آنهمه غوغا به پا کردند را بیشتر بشناسم. دلم برایشان تنگ شدهاست!
سایت فارسی بیبیسی یک صفحه به مناسبت
یکصدمین سالگرد انقلاب مشروطه درست کرده است. به نظر من که خیلی جالب است، بخصوص مطالب مربوط به ادبیات و موسیقی زمان مشروطه. خیلی مطلب دارد. نمیشود همهاش را اینجا کپی کرد. امیدوارم که از روی سایت حذف نشود و من و شما بتوانیم مطالبش را بخوانیم.
برچسبها: تاریخ
به روز رسانی! (Update)
* همین مطلب به زبان انگلیسی
من قبلا صفحه
فخرالدین بلاگ رو تنها به زبان فارسی داشتم. در طول سال گذشته، فقط گهگاهی بلاگ رو به روز کردم، بیشتر به خاطر اینکه دلم میخواست تغییراتی در شکل و شمایل بلاگ بدهم. بعلاوه با خودم فکر میکردم که آیا نوشتن این بلاگ فقط به زبان فارسی کار صحیحی است یا نه.
همانطور که خودتان متوجه شدهاید، از چند هفته پیش شروع به نوشتن
Fakhredin Blog به زبان انگلیسی کردم. حالا من دو بلاگ رو همزمان باید به روز کنم که در واقع دو برابر وقت و انرژی میخواهد.
تصمیم گرفتم که این بلاگها رو با فاصله زمانی بیشتری به روز کنم. مطمئنا به این فکر نیستم که سالی یک بار آنها را به روز کنم. فکر کنم چیزی مثل هفتهای یک بار خوب باشد. امیدوارم شما به بلاگهای من سر بزنید و مطالب آنها برایتان جالب باشد.
برچسبها: همگانی
شادترین مکان در جهان
چند هفته پیش خبری روی بیبیسی خواندم با عنوان «
ایرانیها از اغلب کشورهای صنعتی جهان شادترند». البته به نظر من این عنوان خیلی برای مقاله مناسب نبود چراکه اصولا آن تحقیق برای اینکه ایرانیها را با دیگر کشورهای صنعتی جهان مقایسه کند انجام نشدهبود.
اصل مقاله بر اساس تحقیقی است که بنیاد اقتصادهای نو و دوستداران زمین انجام داده و فهرستی شامل ۱۷۸ کشور جهان تهیه کرده است. در این فهرست، کشورها بر طبق یک سری معیارهائی به نام شاخص زمین شاد طبقهبندی شدهاند.
نکته اول اینکه شاخصهای به کار رفته همیشه قابل بحث هستند. هرکس بر اساس طرز تفکر خودش میتواند این شاخصها را قبول داشته باشد یا اینکه نه. اگر نظر خوانندگان بیبیسی در مورد این مقاله را بخوانید خودتان به خوبی این موضوع را میبینید. اگر به لیست کشورها نگاهی بکنید، میبینید که مثلا رتبه ایران فاصله قابل توجهی با رتبه هلند ندارد. همانطور که گفتم شاخصهای بکار رفته هم قابل بحث هستند. به این دلیل است که من فکر میکنم این مقاله برای مقایسه ایران با کشورهای دیگر منبع قابل اعتمادی نیست.
ولی نکته دوم اینجاست که، بر اساس شاخصهای بکار رفته، کشور وانوآتو (Vanuatu) شادترین کشور جهان لقب گرفته است. من که تا حالا اسم این کشور را هم نشنیدهبودم. به نقشه که نگاه کردم دیدم که وانوآتو یک جزیره کوچک در جنوب اقیانوس آرام و در شرق استرالیا است. به شما قول میدهم که به زودی تبلیغات زیادی برای جذب گردشگر به این کشور شروع شود. فقط یک کمی صبر کنید.
به هر حال امیدوارم که وانوآتو بتواند در آینده درآمد خوبی از گردشگری داشته باشد، و در عین حال گردشگران طبیعت زیبای آن را خراب نکنند.
برچسبها: طبیعت, گردشگری
برای توسعه صنعت گردشگری باید زحمت کشید
یادتان هست که چند وقت پیش یک مطلب نوشتم با عنوان «
میراث فرهنگی، راه نجات فرهنگ و اقتصاد»؟ یکی از چیزهائی که در آن مطلب بود مقایسه آمار مربوط به گردشگر در ایران و همون آمار در ترکیه بود. نوشته بودم که در بهترین حالت، ایران سالیانه یک میلیون و پانصد هزار نفر توریست داره. در صورتی که پانزده ملیون نفر (یعنی ده برابر بیشتر) توریست به ترکیه مسافرت میکنند.
چند وقت پیش در سایت
خبرگزاری میراث فرهنگی یک مطلب خواندم با عنوان «
ترکیه چگونه ۲۱ میلیون گردشگر جذب میکند؟». ظاهرا صنعت گردشگری ترکیه حتی بهتر از آنی است که من تصور میکردم! ولی از این حرف بگذریم. منظور اصلی من این است که ما خیلی بیشتر از ترکیه امکانات جذب گردشگر داریم ولی از آن استفاده نمیکنیم. مطلبی که من خواندم در واقع مصاحبهای بود با «آتیلا کوچ» وزیر فرهنگ و گردشگری ترکیه. به نظر من خیلی چیزها میشود از آن مصاحبه برداشت کرد. متن مصاحبه را به طور کامل اینجا کپی میکنم، چونکه از تجربه پستهای قبلی یاد گرفتم که به پیوندهای سایت خبرگزاری میراث فرهنگی نمیشود اعتماد کرد. شاید چند ماه دیگر این مطلب روی آن وبسایت قابل دسترسی نباشد!
تركیه چگونه ۲۱ میلیون گردشگر جذب میكندرتبه سوم گردشگرانی كه در سه ماه نخست سال ۲۰۰۶ به تركیه سفر كردهاند، از آن ایرانیهاست.
خبرگزاری میراثفرهنگی ـ سیاست و فرهنگ ـ سیمین ثقفی ـ آتیلاكوچ، وزیر فرهنگ و توریسم تركیه در گفتوگوی اختصاصی با خبرگزاری میراثفرهنگی به تشریح وضعیت گردشگری تركیه و ایران پرداخته است.
- جناب آقای وزیر، كشور شما در مدت كوتاهی پیشرفت زیادی در زمینه گردشگری داشته است، دلایل این موفقیت را چه میدانید؟البته این پیشرفت در مدت زمان كوتاهی حاصل نشده است. از دهه ۷۰ تركیه سیاستهای خود برای گسترش توریسم را آغاز كرده و در دهه ۸۰ تورگوت اوزال ـ رییسجمهور سابق ـ در زمینه جذب انبوه گردشگر ـ Masstourism ـ برنامههای تشویقی فراوانی ارایه كردند.از طرفی با توجه به اینكه در آن زمان یونان و اسپانیا نتوانسته بودند از سواحل خویش به خوبی محافظت كنند و تاسیساتشان نیز قدیمی شده بود، فرصت خوبی برای تركیه ایجاد شد. ما هم از این فرصت ضمن ارایه قیمتهای مناسب به خوبی استفاده كردیم.همچنین میلیونها ترك در آلمان زندگی میكردند كه با كمك آنها و امكاناتی كه در زمینه «جذب انبوه گردشگر» داشتیم، توانستیم امكاناتی را كه در زمینه توریسم در آنتالیا داشتیم به خوبی به دنیا معرفی كنیم.در كنار این با وقوع انقلاب در اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی این كشور، گردشگران زیادی از روسیه به تركیه آمدند. البته ارائه امكانات خوب با قیمتهای مناسب هم باعث رشد تعداد گردشگرانی كه از روسیه به تركیه آمدند، شد.در دانشگاههای ما رشته مدیریت گردشگری تاسیس شد و ایجاد هنرستانهای توریسم نیز در توسعه گردشگری تركیه بسیار مؤثر بود.همه این عوامل دست به دست هم دادند كه سال گذشته شاهد حضور ۲۱ میلیون نفر گردشگر از سراسر دنیا در تركیه باشیم و در حدود ۱۸/۵ میلیارد دلار درآمد از صنعت توریسم بدست آوریم.- به نظر شما آیا سیاست گردشگری تركیه در ایران قابل اجراست؟اجازه بدهید من یك موضوع كلی را مطرح كنم. از نظر من به جز یك سری اصول كلی انسانی، هر ایدئولوژی و برنامهای اگر در كشوری اجرا شده و موفقیتآمیز بوده قطعا به این معنی نیست كه در كشور دیگری هم موفق خواهد بود.خیلی صمیمی خدمتتان عرض كنم تنها موضوع خاك و انسان نیست. وقتی یك مدلی در كشوری اجرا شد اگر بخواهید آن را در كشور دیگری اجرا بكنید و موفق باشید حتی هوای آن منطقه هم در میزان موفقیت آن مؤثر خواهد بود.هرچند كه باید بگویم روشی را كه ما در تركیه تا به حال اجرا كردیم نواقص زیادی نیز دارد. برای مثال جریان «جذب انبوه گردشگر» در كشور ما اهمیت زیادی به شن و ساحل و دریا داد، ولی همان اهمیت را نتوانست به توریسم آبهای گرم بدهد.باید گفت از هر ۱۰۰ سیاست گردشگری كه در دنیا اعمال میشود، ۷۵ تای آن با هدف «جذب انبوه گردشگر» صورت میگیرد، اما این نوع توریسم هم رقبای زیادی در حوزه مدیترانه دارد. مثل یونان و اسپانیا و حتی مراكش و مصر كه این موضوع را در برنامه كار خویش دارند.همچنین این نوع توریسم خیلی متاثر از شایعه است و كوچكترین شایعهای باعث میشود كه تمام رزرواسیونهای شما باطل شود.- تصور میكنید چه مدل توسعهای برای گردشگری ایران قابل اجرا و موفقیتآمیز است؟من به خودم هم هیچ توصیهای نمیكنم. من صفحههای اقتصادی را در روزنامهها میخوانم و میبینم كه یك اقتصاددان یك موضوع را سفید میبیند و دیگری سیاه. یعنی اگر بحثهای اقتصادی را هم در نظر بگیرید اتفاقنظری بین اقتصاددانان نیست، هیچ موقع نمیتوان به طور كلی یك قاعده را برای كسی توصیه كرد.ولی میتوانم دیدگاهم را در این مورد بگویم. مساله این است كه دنیا به طرف یك گلوبالیسم (جهانی شدن) در حال حركت است و به هر حال ما نمیتوانیم خارج از این باقی بمانیم.برخی پیشرفتهایی كه در عصر ارتباطات انجام گرفته ممكن است در برخی موارد قابل نقد باشند، اما به هر حال نمیتوانیم خارج از این جریان جهانی شدن حركت كنیم.- جناب آقای وزیر بیشترین تعداد گردشگری كه به تركیه میآیند از چه كشورهایی هستند و ایرانیها در رتبه چندم قرار دارند؟
در سال ۲۰۰۵ آلمانیها در رتبه اول قرار داشتند. پس از آن روسها و انگلیسیها در رتبههای دوم و سوم قرار گرفتند و ایرانیها در این رتبهبندی در ردیف ششم جای گرفتند. اما در سه ماهه اول سال ۲۰۰۶ ایرانیها در رتبه سوم قرار گرفتند و دلیل این مسئله بروز مشكلاتی در آلمان بود كه باعث شده ایرانیان در رتبه سوم قرار بگیرند.
در پایان باید بگویم كه ما و شما اگر موانعی نگذاریم و به اراده انسانها اعتماد كنیم، مسلما خیلی كارها میتوانیم با كمك یكدیگر انجام بدهیم و روابطمان بیشتر گسترش پیدا كند.
برچسبها: گردشگری
کسی به فکر گلها نیست.....
همین دیروز بود که درباره خبر بد مربوط به
لوحههای هخامنشی در دانشگاه شیکاگو نوشتم. امروز داشتم وبگردی میکردم که بر حس اتفاق چشمم به خبرهای بد دیگری افتاد. گزارشی از خانم مریم افشنگ، در روزنامه اینترنتی
روز، به نام «
نمیتوان سد را فدای آثار باستانی کرد!».
عنوان گزارش میگفت که مطلب مربوط به سد سیوند و احتمال زیر آب رفتن پاسارگاد است. ولی خبر بیش از اینها بد بود! من قسمتهائی از مقاله را اینجا کپی میکنم:
خطر تخریب زیگورات چغازنبیلخبر گزاری میراث فرهنگی در تاریخ هشتم آبان گزارش داد: "شرکت نفت ایران به منظور کاوش لایه های زیرزمینی در محوطه اطراف زیگورات چغازنبیل که قدمت آن به بیش از سه هزار و دویست سال پیش باز می گردد، اقدام به ایجاد مسیر انفجاری تی.ان.تی کرده است. ظاهراً میراث فرهنگی به طور اتفاقی از حفر این چاه ها مطلع شده و شرکت نفت ایران پیش از آن هیچ اطلاع یا خبری به این سازمان نداده است.
دستبرد از پارسه (تخت جمشید)همزمان با التهاب در چغازنبیل، خبرگزاری ایسنا در تاریخ هفتم آبان ماه مصاحبه ی تکان دهنده ای با دکتر مهدی حجت اولین رییس سازمان میراث فرهنگی و از بنیان گذاران آن، در خصوص تجاوز حفاران غیر مجاز و سارقان آثار باستانی به پارسه انجام داده است. دکتر حجت در این مصاحبه گفت: "آیا ما آن قدر لیاقت نداریم که از مشهورترین آثارمان حفاظت کنیم؟" او توضیح داد: "وقتی سایتی مانند پارسه كه ۷۰ سال در آن كاوش شده است و هر روز صدها نفر از آن بازدید میكنند، مورد دستبرد قرار میگیرد، مانند آن است كه فردی جلوی چشم مسؤول بانك، پولهای مردم را بدزدد." پیش از این حبیب الله پور عبدالله، پژوهشگر و مولف کتاب "تخت جمشید از نگاه دیگر" در تاریخ بیست و ششم مهرماه در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا اعلام کرده بود: "در بخش شمالی پارسه و در بالای كوه رحمت، گورستان هخامنشیان است كه در كنار گوردخمهها، سنگ قبرهایی نیز در آنجا وجود دارد؛ بسیاری از حفاران غیر مجاز با استفاده از وسایلی مانند جك ماشین، سنگ قبرها را بلند می کنند و در زیر آنها به دنبال اشیای عتیقه میگردند. همچنین از فلزیاب در این منطقه بسیار استفاده میشود و تبلیغات این دستگاه بر روی در و دیوارهای اطراف مجموعه پارسه فراوان است."پاسارگاد زیر آب می رود؟وزارت نیرو در حال احداث سدی است که با آبگیری آن دو اتفاق مهم به وقوع می پیوندد. اول آن که تنگه بلاغی و راه شاهی دوران هخامنشی به زیر آب فرو خواهد رفت و دوم آن که احداث سد آسیب های جدی را متوجه محوطه ثبت جهانی شده پاسارگاد خواهد کرد. در مورد آسیب های اول یعنی زیر آب رفتن تنگه بلاغی و راه شاهی دوران هخامنشی تمام کارشناسان متفق القول هستند. اما در مورد آسیب هایی که به پاسارگاد و مقبره کوروش وارد می شود جدال سختی در جریان است. محمد حسن طالبیان که مدیریت محوطه ها و پایگاه های پژوهشی پارسه، پاسارگاد و چعازنبیل را بر عهده دارد اعلام کرده است:" پیش از این تصور می رفت كه بتوان با استفاده از تكنولوژی جلوی تخریب های ناشی از رطوبت را گرفت اما امروز باور داریم كه این تخریب ها اتفاق می افتد و ضرر ناشی از رطوبت روی سازه های پاسارگاد و مقبره كوروش در دراز مدت قطعی است."...و جندی شاپوردر کنار تمام این اخبار، خبرگزاری میراث فرهنگی در تاریخ شانزذهم مهرماه اعلام کرد:" نجات جندی شاپور غیر ممکن شده است."جندی شاپور یکی از شهرهای دوران ساسانی است که دانشگاه آن بسیار شاخص و معروف بوده و محل پرورش پزشکان و طبیبان دوران خود محسوب می شده است. بنابر اعلام خبرگزاری میراث این دانشگاه اکنون تخریب شده است. حضور كشاورزان و حفاران از ۳ سال پیش تاكنون در جندی شاپور بیش از ۸۰٪ از این محوطه باستانی را تخریب كرده است و در این شرایط تعلل اداره امور اراضی مساوی با نابودی كامل این شهر ساسانی است. تخریب ها در این محوطه به حدی زیاد است كه دوستداران میراث فرهنگی برای نجات باقی مانده این اثر دست به دامان رئیس جمهور شدند.یادمان باشد که تمام این آثار فرهنگی (بجز جندیشاپور) در لیست میراث فرهنگی یونسکو ثبت شدهاند. دیگر وای به حال آثار باستانی که نه جامعه بینالمللی از آنها اطلاعی دارد و نه حتی من و شما از آنها با خبریم. با خودم فکر میکردم شاید همان بهتر که خارجیها آمدند و آثار باستانی ما را به موزههای خودشان بردند. حداقل آنها از آثار باستانی ما بهتر مراقبت میکنند. فکر بدی است، میدانم، ولی با خواندن اینهمه خبرهای بد، کسی در ذهنم نجوا میکند: کاش همهاش را برده بودند....
برچسبها: گردشگری, میراث فرهنگی